از حجت الاسلام عالی شنیدم که با کمک جمله ای از دعاهای صحیفه ی سجادیه فرمودند:
اگر انسان بخواهد ولی معصوم محور زندگی او شود باید 2 اتفاق درونش رخ دهد و دو گام بردارد:
1-تصعید نیت
پایین ترین درجه ی نیت دنیاست که در اینجا حتی عبادات بوی دنیا میدهد و این نیت می تواند رشد کند و به درجه ای بالاتر برسد مثلا بخاطر ترس از جنهم و شوق به بهشت و اما درجه ای بالاتر که به خاطر محبت و رضای خداوند است. وقتی نیت از سطح دنیا رشد کرد و به رضوان الهی رسید می گوییم نیت صعود کرده ست.
خلاف طریقت بود کاولیاء
تمنا کنند از خدا جز خدا
تو کز دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست
2-وفور نیت
یعنی گسترش نیت که به دو صورت معنا می شود:
_ بجای اینکه بطور معمول فقط در عبادات نیت کنیم به کارهای دیگرمان هم که ظاهر عبادت ندارند گسترش می یابد و اینجا نه تنها عباداتمان بوی دنیا نمی دهد بلکه دنیایمان بوی عقبی می دهد.بلکه هر آب خوردنی خوابیدنی سخن گفتنی و هر کار عادی دنیوی با نیت رضای الهی انجام شود.
_ نیت در دل از محدوده ی زمان و مکان بیرون میرود.مثلا اینکه تو حقیقتا در دل داری و نیت می کنی که اگر من در کربلا بودم فلان می کردم.با این کار تو می توانی در عبادات تمام اولیاء و انبیاء شریک شوی.
رسول اکرم ص می فرمایند:
من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرک فی عملهم
..............
استاد صفایی حائری ره در جاهای مختلف انسان رو در این راه اسیر سه چیز معرفی می کنند که در این جمله خلاصه می شود:
« آیا دلم و دل خلق و جلوه های دنیا از من بزرگترند که شب و روز مرا می چرخانند؟؟ »
(کتاب رشد استاد - تفسیر سوره ی عصر)
بیاین یک مدت هر شب فکر کنیم که کارای ما رو کدوم یکی از اینا می چرخونه؟؟؟
حالا شاید سخت باشه لحظه به لحظه فکر کنیم
بیاین روزی سه چار تا از کارای معمولیمونو بسنجیم...
انشاالله سر فرصت این اسارت ها رو با بیان استاد بیشتر باز می کنیم.
pdf کتاب اخبات که سه تا سخنرانی توپ استاد صفایی تو شبای قدره
تقدیم به رفقای عزیز-گوارای وجود
التماس دعا
لینک زیرو بزنید
http://www.einsad.ir/Main.php?pid=books_ostad_form&id=49&start=11&tedad=10&ftitle=&fid=
بعدش روی «دریافت فایل» کلیک کنید.
هاتف 1
توی هر کاری که می خواهد انجام دهد، به خدا توکل می کند ... آنچنان که گویی هیچ کس دیگری در عالم ندارد ... نه دوستی و نه آشنایی ... نه خانواده ای و اقوامی که کمکش کنند، دستش را به یاری بگیرند، اگر جایی درمانده شد، به کمکش بشتابند ... وقتی همین ها را از او می پرسم، لبخندی بر لبانش نقش می بندد و می گوید: جوان مگر نمی دانی همین دوست و آشناها، خانواده و اقوام و ... هم بخواهند کمکی به من بکنند باید خدا کمکشان کند؟ ... کمی فکر کن ... می بینم راست می گوید ... درست که دوست و آشنا و خانواده و اقوام هستند، اما نه اینکه همه شان بنده های خدا هستند؛ مگر نه اینکه خودشان محتاج کمک خدایند؛ مگر نه اینکه خدا نخواهد نمی توانند قدم از قدمی بردارند ... پس ... الهی به امید خودت و نه بنده هایت ...
توکل تضمین الهی برای کسی است که همیشه حامی و پشتیبان حق است. قرآن کریم می گوید از پیمودن راه حق نترسید و به خدا توکل کنید، از نیروی باطل نترسید و به خدا توکل کنید. قرآن همه پیغمبرانی که بعد از نوح آمده اند، را مثال می آورد که آنها به مردمی که با آنها مخالفت می کردند و سد راه آنها می شدند، میگفتند: «وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»( ابراهیم: 12) ؛ «و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند.» این آیه در کمال صراحت، توکل را به صورت یک امر مثبت ذکر می کند.
خداوند در آیه دیگری می فرماید: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»( آل عمران: 159 )؛ «(ای پیغمبر!) همین که عزم کردی و تصمیم گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن.» قرآن نشستن و دست روی دست گذاشتن را نهی می کند و می فرماید کار خود را بکن و به خدا توکل کن. همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در زمان اتخاذ تصمیم نهایى باید قاطع بود. بنابر این پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دو دلى و آرای پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت. این، آن چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده است که به آن تصمیم قاطع نیز می گویند. جمله فوق بیانگر آن است که به هنگام تصمیم نهایى باید بر خدا توکل داشت؛ یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسایل عادى، استمداد از قدرت بى پایان پروردگار را فراموش نکرد.
خداوند در آیه دیگری نیز درباره توکل می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(مائده: 11)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمتی را که خداوند به شما بخشید، به یاد آورید؛ آن زمان که جمعی از دشمنان قصد داشتند به سوی شما دست دراز کنند - و شما را از میان بردارند - اما خدا دست آنان را از شما بازداشت از خدا بپرهیزید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.» توکل بر خداوند برنامه همیشگی زندگی یک انسان باایمان است. توکل بر خدا یعنی تلاش پی گیر و مناسب و دقت و برنامه ریزی برای انجام درست هر تکلیف و وظیفه خواه در زندگی فردی یا اجتماعی در زمینه مسائلی دنیوی یا اخروی و ... از سوی انسان باایمان و واگذار کردن نتیجه آن به خداوندی که خود دستور داده است که انسان ها دست از تلاش و کوشش برندارند و پیش از هر تلاش و در کنار آن و پس از آن، خداوند متعال را ناظر و حاضر و اثربخش ببیند.
قرآن کریم، در آیات دیگری می فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»(طلاق: 2 و 3)؛ «هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات قرار می دهد و از طریقی که گمان ندارد، روزیش را می رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی واگذارد، خدا برای او کفایت است. همانا خدا فرمان خویش را به نتیجه میرساند و آنچه را که بخواهد تخلف ندارد. راستی که خدا برای هر چیزی قدر و اندازه ای معین کرده است.» در این آیه، گویی قانونی که فوق همه قوانین و حاکم بر همه آنهاست، بیان گردیده و آن، قانون تقوا و توکل است.
این جمله که به خدا توکل کن، اگر بخواهند ترا بفریبند تو خدا را داری، نترس و ... همه برای این است که می خواهد به پیامبر بگوید اگر دشمن دست صلح و سلام به سوی تو دراز کرد تو تحت تأثیر این افکار و اندیشهها که نکند دروغ باشد، نکند خدعه و مکر باشد، امتناع نکن، تو نیز دست صلح و سلام به سوی او دراز کن. در این نگرانی ها که برای هر کسی پیدا می شود که هیچ کس نمی تواند صد در صد مطمئن بشود که دشمن راست می گوید، تو به خدا توجه کن، به خدا اعتماد کن. «فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ»(انفال: 62)؛ «پس خدا تو را بس است.» در آیاتی دیگر چنین می فرماید: «إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»(همان: 46)؛ «آنگاه که منافقان و کسانی که در دل هایشان بیماری است، می گفتند: این (مسلمان)ها را دینشان مغرور کرده است و هر کس بر خدا توکل کند، به یقین خداوند شکست ناپذیر حکیم است.»
منافقان و دورویان و بیماردلان که فقط ظاهر را می بینند و عوامل معنوی را نمی بینند، می گفتند این بیچاره ها را ببین. دینشان اینها را مغرور کرده است. در جنگ بدر پیش بینی ها همه این بود که مسلمین مغلوب و منکوب شده و شکست خواهند خورد. یک عده که خودشان را عاقل حساب می کردند و منافق و دورو بودند، پوزخند می زدند و می گفتند این بیچاره ها را ببینید! وعده های قرآن و دینشان این ها را مغرور کرده، دیوانه اند که دارند خودکشی می کنند. کجا دارند می روند؟! با چه عده ای! با چه قدرتی! در مقابل دشمن یک لقمه اند. فریب خورده اند، دینشان این ها را فریب داده است.
قرآن می گوید این ها نمی دانند که اگر کسی با خدا باشد، تکیهاش به خدا باشد، چگونه عوامل الهی به نصرت او می آیند و او را در هدفش تأیید می کنند و قوت می دهند. این ها غافل بودند که «مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ «هر که اتکایش به خدا باشد، خدا برای او کافی است.»
در همه کارهایت واقعا به خدا توکل کن ... وظیفه خودت را با اعتماد به خدا انجام بده، آن وقت ببین چطور دست خدا به همراهت می آید ... «فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ» ... خدا غالب و قاهر است، اگر بخواهد، هیچ قدرتی در مقابل او نیست و حکیم است و کارهایش حکیمانه و بر اساس مصلحت است، بی جهت کسی را تأیید نمی کند.
قلی زاده
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
انسان گرفتار روزمرگی با مرگ خلاقیت مواجه است. تکرار مکررات و پیاده سازی کارهای هر روزه مانعی برای بروز ایدههای نو خواهد شد و کسی که توانایی آفرینش را از دست بدهد به افسردگی و تنهایی دچار میشود.
بر اساس یک اصل کلی هر اقدامی فارغ از بدی یا خوبی اثراتی به همراه دارد. انقلاب صنعتی نیز از این اصل جدا نماند و آثار مخرب آن به دنبال اثرات مثبتش خود نمایی کرد. از دیدگاه جامعه شناسی یکی از آثار منفی صنعتی شدن زندگی انسانها روزمرگی است.
کارشناسان از نشانههای روزمرگی را
فردگرایی و تنهایی میشمرند، بلایی که امروزه گریبان گیر زندگی مردم غرب
است. اتکای بیش از حد به نیروی فردی و از طرفی دیگر وجود رقابت شدید برای
زنده ماندن و گرفتن فرصتهای برتر از دلایل این پدیده دانسته شده است. فردی
که در جامعه مدرن فعالیت میکند باید طبق شرایط خاص اجتماعی که عمو ما
تحمیلی هستند برای بقا تلاش کند.
مذمومیت روزمرگی در نگاه اسلام
دین مبین اسلام برای پیشگیری از آفت روزمرگی توصیههای جدی را ارائه داده است. اسلام علایم مؤمن را برنامه ریزی و تقسیم کار میداند. انسان باید آینده نگر و تلاش گر باشد. توجه به ارتباط با دیگران از طریق تقسیم کار، انسان را از تنهایی و افسردگی نجات خواهد داد.
امام صادق(ع) نیز فرد بیکار را محبوب خدا نمی شمارد و باز در سخن دیگر میفرمایند: «خداوند از خواب زیاد و بیکاری پیوسته نفرت دارد. (وسایل الشیعه – ج 17، ص 57)
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودهاند:
«ایاک
و الکسل و الضجر فانهما مفتاح کل شر من کسل لم یود حقا حفا و من ضجر لم
یصبر علی حق ؛ بپر هیز از کسالت و ملالت در امور ، زیرا این دو کلید هر بدی
ست، کسی که به کسالت و واماندگی رود هیچ حقی ادا نکند. و کسی که ملالت و
بی قراری گیرد بر هیچ حقی صابر و شکیبا نتواند بدهد» (منتهی الامال ج 2 ص
145)
کسالت و نشاط در قرآن
در قرآن کریم از منافقینی یاد میکند که یکی از صفات بارز آنان، داشتن کسالت در هنگام اقامهی نماز است. خداوند میفرماید:" همانا منافقین با خدا مکر و حیله میکنند و خدا نیز با آنها همین معامله را میفرماید و چون به نماز میایستند با حال بی میلی و کسالت و ریا کاری به این کار اقدام میکنند."[ نساء، 142] در آیهی دیگر خداوند به فرشتگانی قسم میخورد که با نشاط کار میکنند. میفرماید:" و ( قسم به) فرشتگانی که ارواح مؤمنان را با مدارا و نشاط جدا میسازند".[ نازعات، 2.]
کسالت و نشاط در احادیث
در حدیث مشهور "جنود عقل و جهل" ، امام صادق (ع) میفرماید: "از جمله سربازان عقل نشاط است که ضدّ آن (یعنی سرباز جهل)، کسالت و بی حالی است."[ کلینی، کافی، ج1، ص 20.] در روایت دیگری میفرماید:" بر تو باد که از کسالت دوری کنی؛ زیرا کسالت و سستی به همراه نا آرامی و غم، تو را از بهرههای دنیوی و اخرویات محروم میکند."[ کافی، ج5، ص 85]
نتیجه گیری
تلاش، هدفمندی و برنامه ریزی از موانع بزرگ ابتلا به روزمرگی است. عدم وابستگی بیش از حد به فن آوری های روز و اتکا به نیرو و خلاقیت خدادادی رضایت مندی از زندگی را به همراه میآورد. گمشده امروز زندگی بشر ایمان امید و کسب آگاهی است و فرهنگ جایگزین آن، در آمد حداکثری و تولید ثروت به هر قیمت است. انسان برای به دست آوردن آن تمام عمر تلاش میکند، غافل از آنکه از حقیقت زندگی فرسنگها فاصله دارد. انسان عصر مدرن برای درمان روزمرگی باید به زندگی خدایی بازگردد و بیش از آنکه به خود تکیه دارد به خالقش اعتماد کند.
از اونجایی که انجام همه ی کارهایی که ما دوست داریم انجام بدیم در قالب نظم امکان پذیره و همین ما در آخرین جلسه,به ضرورت پرداختن به این موضوع پی بردیم.در ادامه نگاهی نظام مند خواهیم داشت به مقوله ی نظم از نگاه استاد صفایی:
قدم اول این است که فهمیده ای در تو چه می گذرد.
قدم دوم این است که این وضع را توجیه نکنی.
و قدم سوم این است که خودت را برای یک عمر درگیری آماده کنی.
وحشت از حجم کار و عظمت بار، تو را ضعیف مى کند و نا امید مى سازد که نمى شود کارى کرد. وقتى خیال مى کنى که باید این کار بزرگ را و این ساختمان عظیم را در یک لحظه از میان بردارى، ناچار ناامید مى شوى و از پاى مى افتى. ولى توجه به مفهوم نظم و اینکه کار تو زیاد است ولى گرفتارى تو در هر لحظه بیش از یکى نیست، مسأله را آسان مى کند و به تو ظرفیت مى دهد.
این درست است که تو بى نهایت راه در پیش دارى، ولى در هر لحظه بیش از یک گام برایت نیست. نظم به تو کمک مى کند که بفهمى گام اول را از کجا بردارى و سپس گام هاى بعد را. این درست است که کارهاى زیاد داریم، ولى گرفتارى ما در هر لحظه بیش از یک کار نیست و آن مهمترین کار است، نه تمامى آن همه کار. و همین مفهوم از نظم، تو را قادر مى سازد که اهمیتها را بشناسى و از جایى شروع کنى
و قدم چهارم این است که با محاسبه ها و مقایسه ها، خودت را همراه باشى. و تمرین ها را شروع کنى و از وزنه هاى کوچک دست به کار بشوى و براى بلاء و ضربه ها آماده شوى و آن وقت که به عجز رسیدى و از پاى افتادى، با اعتصام و استعانت گام هاى نهایى را بردارى و با این مرکب راه بروى.
تو هر کدوم از این مراحل هستید انشالله قدم بعدی رو زودتر بردارید...
فاطمه موحدیان فر.