حسین شریعتمداری مدیر مسؤول روزنامه کیهان در یادداشت امروز خود نوشت: 1- برخی از شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که مدعیان اصلاحات برخلاف آنچه ادعا میکنند، در سهمخواهی از دولت آقای روحانی با مشکلات و موانع جدی روبرو شدهاند.
دکتر روحانی به عنوان یک سیاستمدار کارکشته و سرد و گرم چشیده، هوشمندتر از آن است که نداند، سهم رأی جبههاصلاحات در سطح کشور به سختی از 7 درصد تجاوز میکند بنابراین و همان گونه که بارها تاکید کرده است خود را وامدار این جبهه و هیچ جبهه و گروه دیگری نمیداند. از نگاه رئیسجمهور منتخب، این نکته نیز پنهان نیست که اگر جبهه اصلاحات رأی داشت، نامزد اختصاصی خود، آقای عارف را به زور وادار به کنارهگیری نمیکرد.
از سوی دیگر، اعضای اصلی جبهه اصلاحات به صراحت و رسما اعلام کردهاند که آقای روحانی نامزد این جبهه نبوده است و مدعیان اصلاحات بعد از آن که کاندیدای اختصاصی خود را فاقد رأی دیدهاند، از روی ناچاری به حمایت از آقای روحانی روی آوردهاند. آقای محمدعلی نجفی عضو مرکزیت و سخنگوی کمیته هفت نفره اصلاحطلبان در مصاحبه با هفتهنامه «آسمان» میگوید «در آخرین جلسه قبل از ثبتنام تقریباً از اینکه آقای خاتمی یا هاشمی وارد صحنه شوند ناامید شدیم. به همین خاطر یک پیشنهادی شد که از چهار کاندیدای بالقوه که نهایتاً میتوانند نامزد اصلاحطلبان باشند بخواهیم تا ثبتنام کنند و نهایتاً یکی از آنها را انتخاب کنیم.» آقای نجفی تصریح میکند «چهار نامزد مورد نظر جبهه اصلاحات آقایان؛ مهرعلیزاده، جهانگیری، شریعتمداری و عارف بودهاند.» عضو مرکزیت و سخنگوی کمیته هفت نفره اصلاحطلبان در پاسخ به این سؤال که چرا به سراغ آقای روحانی نرفتید؟ میگوید «جمعی از اصلاحطلبان اعتقاد داشتند که اگر ما فردی را که مواضع روشنتری در رابطه با گفتمان اصلاحات داشته باشد، انتخاب کنیم بهتر است، لذا در آن مرحله توافقی درباره ایشان وجود نداشت.»
یکی از ما چند نفر....
آقای روحانی فراموش نمیکند که برخی از داعیهداران کنونی حمایت از ایشان نظیر آقای دکتر زیباکلام اعلام کرده بود، «روحانی اصلاً اصلاحطلب نیست» و تأکید کرده بود که ایشان در نهایت «بیشتر از دو میلیون رأی ندارد.» همین دیروز، مسؤول ستاد دکتر عارف اعلام کرد که «روحانی اصلاحطلب نیست.» و... این چرخه و دهها نمونه مشابه دیگر، نمیتواند از دید و نگاه دکتر روحانی پنهان بماند. بنابراین بدیهی است که خود را وامدار اصلاحطلبان نداند.
2- مدعیان اصلاحات اما به حضور در کابینه دکتر روحانی نیاز حیاتی دارند چرا که طیفی از آنها در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، آشکارا دست به وطنفروشی زده و در نقش ستون پنجم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس علیه جمهوریت و اسلامیت نظام وارد کارزار شده بودند. سران و عوامل فتنه 88 باتوجه به حمایتهای گسترده و همهجانبه بیرونی، تصور نمیکردند که کودتای مخملی غرب علیه ایران اسلامی با آن شکست سنگین و مفتضحانه روبرو شود. از این روی و با اطمینان از پیروزی کودتا و نهایتاً سقوط جمهوری اسلامی ایران! پردهها را کنار زده و ماهیت نفرتانگیز خود را آشکار کردند و اکنون همین اصحاب فتنه انتظار حضور در دولت جدید را دارند!
اصحاب فتنه، حمایت از آقای روحانی را دریچه و روزنهای برای بازگشت به عرصه سیاسی نظام تلقی میکردند و از آنجا که تابلوی واقعی آنها به ننگ وطنفروشی آلوده است، زیر تابلوی «اصلاحات» به میدان آمده بودند.
بدیهی است رئیس جمهور منتخب، هرگز نخواهد پذیرفت که کابینه خود را با حضور عوامل وابسته به دشمنان بیرونی بدنام کند، چرا که حضور آنها علاوه بر بدنام کردن کابینه، میتواند یک خطر بالقوه و جدی برای نظام و از جمله دولت آقای روحانی تلقی شود.
” مرلین منسون ” نام مستعار ” برایان وارنر ” متولد سال ۱۹۶۹ میلادی از یک خانواده فقیر در منطقه کانتون اوهایو آمریکا میباشد .گروهی نیز اظهار کردهاند وی مدتی را در یک مدرسه مذهبی مسیحی تحصیل کردهاست.رایان در سن ۱۸سالگی ضمن نقل مکان به منطقه تامپابای در فلوریدا به شغل روزنامهنگاری روی میآورد.
در طول این مدت مطالب مختلفی را با قلمی ضعیف و سطحینگر در نقد اشعار موسیقیهای مبتذل و سخیف ” متال ” و ” راک ” به رشته تحریر در میآورد. گروهی از هواداران وی به غلط او را منتقد متال معرفی میکنند.آنچه با اطمینان درخصوص این برهه زمانی شیطانمدرن میتوان اظهارنظر کرد، این است که سالهای جوانی برایان سالهای آشنایی وی با فضای مسموم گروههای شیطانپرستی وگروههای متالیکا ، هیپی و… است .
پس از آشنایی با اسکات میچل گیتاریست فعال در برخی گروههای کوچک و نه چندان حرفهای راک ، گروه متال خود را تشکیل میدهد .
وی در این سالها نام مرلین منسون را با ترکیب نام دو نفر دیگر بر خود میگذارد .
نام مرلین را از بازیگر زن بنام هالیوودی ” مرلین مانرو ” که شهرت به فساد و
بازی در فیلمهای غیراخلاقی داشت و از ظاهر زیبایی برخوردار بود و منسون
را نیز از نام یک کشیش ناراضی فرقهگرایی مسیحی برمیگزیند .
وی با همکاری عناصر دیگری همچون ” گجت گین ” نوازنده باس ، ” مادونا واین ” ، نوازنده کیبورد و ” اسپوکی کیدز ” چند مجموعه موسیقی را ضبط و روانه بازار مینماید .
پس از انجام اقدامات جسورانه گروه منسون در انتخاب رنگبندی صحنه ، نوع
اجرا ، گستاخی در استفاده از الفاظ رکیک و ترویج فحشا در آثار ایشان ، ”
ترنست رزنور ” (یکی از فعالان گروه متال در آمریکا) در سال ۱۹۹۳ زمینه
تبادلنظر گروه منسون که دچار تغییرات رادیکالتری نیز شده بود را با مدیر
یک شرکت فعال در حوزه موسیقی آمریکا بنام ” تایتینگ ریکورد زلیپل ” را
فراهم میآورد .
عناصر تازه وارد گروه و مدیر شرکت یاد شده زمینههای گرایش بیشتر
شیطانمدرن را به وحشیگری در صحنههای اجرا و انجام اعمال خارقالعاده یک
انسان سالم و دارای هویت انسانی را فراهم میآورند.منسون در این سالها و
به سرعت عصر توحش موسیقیاییاش را پشت سر گذاشت و به ستاره مبتذل ، اما
پرمخاطب رسانههای آمریکایی بدل شد .او در سال ۱۹۹۷ به یکی از خبرسازترین چهرههای جهان بدل شد .
در هر حال این شیطانمدرن به نظر گروهی یک متال و به نظر گروهی دیگر یک
پانکیسم است .
اما برخی عقاید محوری این شیطان دستآموز آمریکا به قرار ذیل است :
۱٫ هر کس او را نمیفهمد خودش دچار مشکل فکری است و کودن است .
۲٫ هر کس برداشت بدی از آثار وی دارد ، خودش دچار رذایل اخلاقی است و براساس زاویه دیدش به کارهای او نگاه میکند .
۳٫ تکثر در قرائتها و برداشتها (پلورالیسم)
۴٫ اقتدار و قدرت وسیع شیطان از دیگر عقاید وی است .
۵٫ منسون در جای دیگر میگوید من از خدای مردمی متنفرم که از آن مردم تنفر دارم .
۶٫ ضدیت با مسیح نیز با توجه به گرایش کلی شیطانپرستان در عناد با دین مسیح در ساخت فکری بدون سازمان منسون جایگاه ویژهای دارد.
تجلی تفکرات (پوچگرایی) نیچه را میتوان در اشعار منسون مشاهده کرد.
منسون انجیل را پاره کرده و خطاب به جمعیت با صدای سنگین و خشکیده فریاد زد :
” این است خدای شما . ”
او در هنگام برگزاری یکی دیگر از کنسرتهایش مدفوع را بر روی صحنه اجرا بلعیده و سپس مست و لایعقل به نعره کشیدنهای مداوم ادامه دادهاست .
در حال حاضر که ۳۷ سال سن دارد.استفاده از آرایشهای خاص و بسیار تند تهوعآور از جمله ویژگیهای ظاهری این ستاره آمریکایی است .
نکته همیشگی و تکراری در کلیپهایش رواج فحشا آن هم به شیوههای خشن و وحشیانه است و جالب آنکه دولتهای غربی که جلسات متعددی را در راستای جلوگیری از خشونت علیالخصوص خشونت علیه زنان برگزار مینمایند ، امروزه صادرکننده تصاویری هستند که در آنها به بدترین شکل ممکن به انسانهای مذکر و مونث تجاوز میشود .
چشم چپ منسون اولین نمادی است که از آن به عنوان (look Marilyn manson) یاد
میشود . این چشم با لنزی پررنگ روشن از چشم دیگر وی متمایز شدهاست .
اغلب تصاویر از منسون به گونهای تهیه میشود که این چشم به صورت واضح نمایان باشد .
برخی از مطبوعات کشور ، علیالخصوص آن گروهی که با عنوان ” مطبوعات زرد ”
شناخته میشوند با اهدافی به اصطلاح روشنگرانه اما درحقیقت تبلیغی به
معرفی شخصیت مرلین منسون پرداختند .
قلی زاده
به تازگی کتاب هایی در ژانر شیطانی – جادویی در مدارس برخی از شهرها توزیع شده است. به دنبال این اقدام و سوال های دریافت شده از مردم در مرکز اطلاع رسانی و پاسخ گویی موسسه بهداشت معنوی، نمونه ای از این کتاب ها که در قالب رمان هستند، بررسی می شود. برخی از این آثار متعلق به نویسنده ای انگلیسی است که در سال ۱۹۵۶ و در خانوادهای یهودی و ثروتمند در لندن به دنیا آمد.
آنتونی هوروویتس (Horowitz, Anthony) اولین کتاب داستانی اش را در بیست و سه سالگی با عنوان وارد شدن به فردریک کیباور به چاپ رساند. او فیلمنامههای زیادی برای برنامههای تلوزیونی که اغلب آنها در مورد کشتار و قتل بود نوشت. و همچنین بیش از پنجاه کتاب اعم از رمان و داستانهای کوتاه دارد که برخی از آنها۶۰۰ میلیون نسخه به فروش رفته است. کتابهایی که در ایران از وی چاپ شده عبارت است از: ستاره شیطانی، درازه کلاغ، طلوع شب، گورستان، اشک تمساح، موج مرگ، گوش میمون، ضربه عقاب، جزیره اسکلتی، گذرگاه اسکلت، عقرب، کلبه نحس، مدرسه شوم، فرشته بزرگ، دوربین قاتل، اتوبوس شب رو، ترس، سوخته، شیطان و پسرکش، مادربزرگ، ستاره آرزو، جنوب از جنوب غربی، دشمن اجتماع شماره۲، شاهین مالتی، چهارشنبه مرگبار.
یاداشت ذیل نگاهی است بر مجموعه چهار جلدی از قدرت پنجم. داستان با کتاب دروازه کلاغ آغاز می شود در کتاب ستاره شیطانی هیجانی می شود و در دو کتاب طلوع شب و گورستان ادامه می یابد.
دروازه کلاغ : قصه پسربچه ای ۸ ساله به نام «متیو فریمن» است که پدرش دکتر است و در راه یک میهمانی به همراه همسرش در تصادف کشته میشود مت خواب این تصادف را میبیند و همراه پدر و مادرش نمیرود و زنده میماند. خانمی که دوست مادرش بود مدعی میشود که خاله متیو است به کمک شوهر الکلی اش به بهانه نگهداری متیو اموال دکتر را بالا میکشد پس از تمام شدن ارثیه مت بداخلاقی ها شروع میشود و متیو به چیزی اعتراض نمیکند.
قهرمان داستان به همراه دوست خودکه سه سال از خودش بزرگتر است از فروشگاهها دزدی میکند تا اینکه هنگام دزدی از یک انبار دستگیر میشود. چون ۱۴ساله است او را به زندان نمی افتد و به برنامهLEAF فرستاده می شود. (برنامه ای که کودکان بذهکار را به روستاهای دور برای کار در مزرعه میبرند تا از اجتماع دور باشند و کمتر خلاف کنند.) در این برنامه او اسیر کسانی میشود که از او کار میکشند و قصد قربانی کردن او را برای شیطان دارند. آنها با جن در ارتباط ند و جادوگری میکنند.
مت احساس میکند که دارای قدرتی خاص است ولی از کیفیت آن خبر ندارد و تحت کنترلش نیست. داستان با خواب و رؤیا و توهمهای مت عجین شده. او با کسانی همسفر میشود که حتی زبان مشترک ندارند! شلوار جین پاره و کثیف در توصیفات داستان به صورت نمادی از مت در می آید. برای ملموس کردن داستان تصویری از فیلمهای وسترن و فیلم کوئنتین تارانتینو را یاد میکند.
مت یکی از ۵ کودکی است که پس از چند بار درگیری با نیروهای شیطانی بر آنها پیروزشده و بالاخره دنیا را نجات میدهد. آنچه مت آن را قدرت فوق طبیعت می نماید همه در رؤیا و توهم رخ میدهد.
در این کتاب نمادهای شیطانی مثل کف اتاق شطرنجی، صلیب وارونه آویزان، چاقویی که تیغه نقره ای مات و مارپیچ که دسته اش از شاخ بز ساخته شده، کاملاً بسیار تصویر می شود و آیین های شیطانی به طور شفاف و هیجان انگیزی معرفی میشود. نیروهای شیطانی را حاکم و حکمرانان دنیا معرفی میکند که با ترفند زمینیان مظلومانه شکست خورده و از زمین رانده شده اند.
در جایی مراسم مذهبی را همردیف طلسم ها نام میبرد، که به نوعی با نیروهای جنی در ارتباط است و در جای دیگر نیروی جادوی سیاه را همانند انرژی بمب هسته ای جلوه می دهد. به طوری که نیروهای شیطانی با بمب هسته ای باهم میتوانند کارهایی انجام بدهند که کسی قادر به انجام آن نیست. یعنی برای نیروهای شیطانی قدرتی برابر انرژی هسته ای قائل است.
در یکی از صحنه های داستان پرفسور دراوید که رهبری یک گروه جادوگری را به عهده دارد، هنگامی که چاقو برمیدارد تا مت را قربانی کند، میگوید خون قدرتمندترین انرژی را دارد. قربانی هم مهمترین بخش مراسم جادویی است. چون بیانگر آزادسازی انرژی است. با دادن نقش رهبری یک گروه شیطان پرست به فردی که پرفسور معرفی میشود علمی بودن و اعتبار این خرافات در ذهن خواننده جا می افتد و به این ترتیب موضوعات موهوم و خرافی در عمق هیجانات و ذهن مخاطب کاشته میشود. به این ترتیب قتل که کار علمی و مؤثر به نظر می رسد.
درکتاب ستاره شیطانی داستان مت، به اوج هیجان کاذبش میرسد مت باکسانی آشنا می شودکه با ارواح ارتباط دارند و به اوکمک می کنند. بیشترین توهم مت درموزه ای نزدیک لندن اتفاق می افتد که او با استخوانهای گودزیلاها و دایناسورها درگیر می شود. گویی آنهاجان میگیرندوزنده میشوند. دومین قهرمان داستان پدرو است. مت و پدرو هنگامی با هم آشنا میشوند که مت خوابش برده و پدرو از او دزدی میکند. سپس نویسنده باتوصیف فقروفلاکت انها این کارهای خلاف شان را توجیح میکند. گویی دزدی در صورت نیاز پذیرفته شده ای و حق فرد نیازمند است.
مت و پدرو زبان همدیگر را نمی فهمند و فقط درخواب میتوانندباهم حرف بزنند. آن دو درسفر به همراه یکدیگر به معبدی میروند که پول ورود به آن معبد را ندارند. در آن معبد ۴۰۰۰ کشیش زندگی میکردند و درودیوارها و لوسترها و مجسمهها از طلاست این معبد مرکز دینی اینکاها و رصدخانه بوده که فاتحان آن را غارت کرده و کلیسایی به سبک اسپانیایی برآن ساخته بودند.
اینتی رایمی مهمترین روز تقویم اینکاها است ۲۴ ژوئن پیشگو میگوید که پسری در این روز در مقابل نیروهای شیطانی می ایستد. اما ممکن است شکست بخورد.
سالاماندا قهرمان منفی داستان، شخص ثروتمند و قدرتمندی است که به نیروهای شیطانی کمک میکند تا برنده بشوند به آسمان ماهواره میفرست تا ستاره ها را مصنوعی در اندازه های کیهانی ایجاد کند. وقتی ستاره ها درمحل مناسب قرار میگیرند دروازه شیطانی بازمیشود و نیروهای شیطانی آزاد میشوند. مت موفق می شد به اتاق کنترل برسد تا با صفحه کنترل جلوی بازشدن دروازه شیطانی را بگیرد. با کمال تعجب میبیند که فابین پشت صفحه کنترل نشسته. فابین کسی که او را حمایت می کرد و مت هم به او اعتماد کامل داشت و محل خود را به او اطلاع میداد. مت باتعجب و وحشت میپرسد چرا خیانت کردی ؟
فابین جواب می دهد: «چون میخوام برنده باشم دنیا عوض میشه فقط یک سئوال می مونه: می خوای بقیه عمرت رو با بدبختی و دردورنج زندگی کنی یا کنار برندها زندگی خوبی داشته باشی؟ نیروهای شیطانی بالاخره برمیگردند و دنیا رو در دست میگیرند چرا بجنگیم؟» با این سئوال خیانتش را توجیح میکنه زندگی خوب و بدون دردورنج را در کنار شیطان می بیند. و در قیاس با کامیابی و خوشبختی تعریف خوب وبد را عوض میکند. درحالیکه شیطان و بدی درد و رنج به ارمغان می آورند. قدرت به هرقیمت غافل از اینکه نیروهای شیطانی وسالاماندا با کمک فابین و امثال فابین به قدرت میرسند پس از مدتی کوتاه فابین و امثال فابین را هم کنار میزنند و این قدرت ظاهری، کوتاه مدت و ناپایدار است .
هوروویتس درطول داستان قدرت شیطان را بالاترین قدرت معرفی میکند وشکست آن را غیرممکن می نمایاند. به طوری که پیروزی بر نیروهای شیطانی فقط از راه فریب و نیرنگ ممکن است. در حالی شیطان نیرویی غیر از وسوسه ندارد و اگر انسان ها به او خدمت نکنند، هیچ یک از خواسته هایش عملی نمی شود. شیطان تسلطی بر انسان ندارد مگر اینکه که خودشان را تسلیم او کنند.
نویسنده برای ایجادانگیزه فداکاری ومسئولیت پذیری در نوجوان، نجات کل دنیا را مطرح میکند نوجوان برای دست یافتن به این تجربه رؤیایی به ذهن و تخیل پناه میبرد و از واقعیت دور میشود. استفاده از جادو و نیروهای فوق بشری و تخیلی و توهمی هم به دلیل انطباق نداشتن با واقعیت نوجوان را به ذهن و تخیل و کناره گیری از واقعیت ارجاع میدهد. و این رؤیاپروری یکی از مهمترین عوامل ایجاد بیمایهای روانی است.
مهمترین مسئله در این کتاب این است که درنهایت شیطان ونیروهای وهمی را برنده میداند و پیروزی بر شیطان را نیازمند قدرتی موهوم و شرارت بار می داند، که توسط نوجوانان خلافکار آن نیروی های جادویی فعال می شود.
قلی زاده