عاقبت جنبش ملی شدن صنعت نفت
چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۲۵ ب.ظ
۱. فرمول دشمن: جدایی نهضت از روحانیت و مأیوس شدن مردم
«فرمول [قدیمى دشمن] چیست؟ قدم اول، جدایى دستگاه سیاست و نهضت از دین و روحانیت است. قدم دوم، مأیوس شدن مردم از تحولى که به وجود آمده است؛ مثل مشروطیت و نهضت ملى شدن صنعت نفت.» [بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل ۱۳۸۰/۸/۲۰]
استعمار خارجی و نیروهای وابسته به آن، بار دیگر این فرمول آزمودهشده را به اجرا گذاشته و در نهایت با اشتباهات فاحش دکتر مصدق به خواستهی خود برای اضمحلال حرکت دست یافتند:
«از سى تیر ۱۳۳۱ که مرحوم آیتالله کاشانى توانست ملت ایران را آنطور به صحنه بیاورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتى از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادى ضد استقلال این کشور و با توطئهى دشمنان این ملت، دکتر مصدق مرتب فاصلهى خود را با آقاى کاشانى زیاد کرد، تا اینکه مرحوم آیتالله کاشانى چند روز قبل از ماجراى ۲۸ مرداد نامه نوشت - همهى این نامهها موجود است - و گفت من مىترسم با این وضعى که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلى به وجود آورند. دکتر مصدق گفت: من مستظهر به پشتیبانى مردم ایران هستم! اشتباه او همینجا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسى مثل آیتالله کاشانى - وادار مىکرد که صحنهها را پر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در ۲۸ مرداد که کاشانى منزوى و خانهنشین بود - و در واقع دولت مصدق او را منزوى و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهاى مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و بهراحتى بخشى از ارتش را به تصرف درآورند و کودتا کنند.» [بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل۱۳۸۰/۸/۲۰]

حملهی طرفداران کودتا به محل سکونت نخستوزیر، دکتر محمد مصدق
جدا شدن مردم از نهضت، عملاً موجب تضعیف جنبش و زمینهسازی برای وقوع کودتا شد: «در همهى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم، نقش معیار است. یعنى گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعى، وابستهى به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، دیرى نخواهد پائید، کارى نخواهد کرد...
در قضیهى صنعت نفت و ملى شدن نفت هم در اول دههى ۳۰ شمسى در کشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقیتآور بود؛ لیکن دیرى نپائید که از مردم جدا شدند، به مردم پشت کردند؛ کودتاى آمریکائى آمد امور را قبضه کرد و کشور را مجدداً به استبداد کشاند.» [بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه۱۳۹۰/۷/۲۰]
۲. اعتماد به آمریکا به عنوان نیروی سوم
علاوه بر انزوای روحانیت و جدایی مردم از جنبش، اعتماد به آمریکا مبنی بر اینکه او نیروی سوم است - با استعمار انگلیس و شوروی متفاوت است- شکست قیام ملیِ مردم را تسریع نمود. اعتماد به آمریکا و خوشبینی نسبت به آنها ضربهی سهمگینی را بر پیکرهی حرکت تاریخی ملت وارد ساخت: «هر ملتى به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتى آن کسانى که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدق به آمریکایىها اعتماد کرد؛ براى اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد، به آمریکایىها متوسل شد؛ آمریکایىها به جاى اینکه به دکتر مصدق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیسها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتاى ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدق اعتماد کرد، کتکش را [هم] خورد؛ حتى کسانى که با آمریکا میانهشان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربهاش را خوردند.» [بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان ۱۳۹۲/۸/۱۲]
۳- انحلال مجلس و استبداد رأی
در وانفسای تحرکات و برنامههای تخریبی نیروهای طرفدار استعمار برای نابودی دستاوردهای جنبش، عملاً برخی تصمیمگیریهای نادرست دکتر مصدق نیز موجب کاهش قدرت اثرگذاری نیروهای متمایل به جنبش شد و با انحلال مجلس، گامی دیگر در تضعیف قدرت حرکت عمومی مردم و پرقدرتتر شدن جبههی مقابل برداشته شد:
«دکتر مصدق مجلس شوراى آن روز را منحل کرد- یعنى چیزى که به حسب ظاهر نماد دمکراسى بود؛ که البته در آن، دمکراسى هم نبود- و گفت من اختیارات مىخواهم. اختیارات را گرفت؛ اول شش ماه، بعد شش ماه دیگر. در دو سال حکومت خودش، یک سال یا بیشتر، با اختیارات مطلق زمامدارى کرد؛ خودش قانون وضع مىکرد، خودش امضا مىکرد و خودش به اجرا مىگذاشت.» [بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا ۱۳۸۴/۳/۳]
۴- هرج و مرج، بیاعتمادی به حکومت و شورش خیابانی اغتشاشگران
نهایتاً در فضایی که عملاً روحانیت مبارز از نهضت جدا شده، مردم مأیوس شده و نیروهای سیاسی طرفدار جنبش دچار اختلاف و چنددستگی شده بودند، استعمار خارجی با هماهنگی نیروهای وابسته و مستبد داخلی بار دیگر به صحنه آمد و با نقشه و پول بیگانگان و میدانداری جمعی از ایادی داخلی آنها، کودتای ۲۸ مرداد به وقوع پیوست. در این مرحله هرج و مرج و بیاعتمادی مردم به حکومت، مهمترین عامل عملیاتیشدن کودتا بود:
«دشمن مىخواهد در کشور هرج و مرج شود؛ بىایمانى باشد؛ بىاعتمادى به حکومت باشد و در سایهى این هرج و مرج و اغتشاش، یک دیکتاتورى مثل دیکتاتورى رضاخان را سر کار بیاورد؛ همان چیزى که یک بار در اوایل این قرن در دورهى رضاخان و یک بار هم در ۲۸ مرداد در ایران تجربه شد. ۲۸ مرداد هم همینطور شد؛ گروهى از ایادى داخلى آنها تبلیغات و جنجال و هیاهو راه انداختند و اغتشاشگران به خیابانها ریختند.» [بیانات در دیدار اعضاى ستادهاى نمازجمعه ۱۳۸۱/۵/۵]
هرچه دشمن خواست، همان شد
اینچنین بود که جنبشی برآمده از عمق خواستهها و مطالبات تاریخی ملت، با موقعنشناسی خواص و نخبگان به قهقرا رفت و دستاوردهای حرکتی عمومی علیه استعمار و وابستگان داخلی آن به کیسهی کنسرسیوم ریخته شد و دور جدیدی از فضای رعب و وحشت و اختناق در حکومت برآمده از کودتای آمریکایی- انگلیسی آغاز شد:
«پس از آن [کودتای ۲۸ مرداد]، دیکتاتورى محمدرضاشاهى به وجود آمد که ۲۵ سال این ملت زیر چکمههاى دیکتاتورى او لگدمال شد و ملى شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومى دادند که امریکاییها طراحى آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد.» [بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل ۱۳۸۰/۸/۲۰]
در قضیهى صنعت نفت و ملى شدن نفت هم در اول دههى ۳۰ شمسى در کشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقیتآور بود؛ لیکن دیرى نپائید که از مردم جدا شدند، به مردم پشت کردند؛ کودتاى آمریکائى آمد امور را قبضه کرد و کشور را مجدداً به استبداد کشاند.» [بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه۱۳۹۰/۷/۲۰]
۲. اعتماد به آمریکا به عنوان نیروی سوم
علاوه بر انزوای روحانیت و جدایی مردم از جنبش، اعتماد به آمریکا مبنی بر اینکه او نیروی سوم است - با استعمار انگلیس و شوروی متفاوت است- شکست قیام ملیِ مردم را تسریع نمود. اعتماد به آمریکا و خوشبینی نسبت به آنها ضربهی سهمگینی را بر پیکرهی حرکت تاریخی ملت وارد ساخت: «هر ملتى به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتى آن کسانى که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدق به آمریکایىها اعتماد کرد؛ براى اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد، به آمریکایىها متوسل شد؛ آمریکایىها به جاى اینکه به دکتر مصدق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیسها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتاى ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدق اعتماد کرد، کتکش را [هم] خورد؛ حتى کسانى که با آمریکا میانهشان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربهاش را خوردند.» [بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان ۱۳۹۲/۸/۱۲]
۳- انحلال مجلس و استبداد رأی
در وانفسای تحرکات و برنامههای تخریبی نیروهای طرفدار استعمار برای نابودی دستاوردهای جنبش، عملاً برخی تصمیمگیریهای نادرست دکتر مصدق نیز موجب کاهش قدرت اثرگذاری نیروهای متمایل به جنبش شد و با انحلال مجلس، گامی دیگر در تضعیف قدرت حرکت عمومی مردم و پرقدرتتر شدن جبههی مقابل برداشته شد:
«دکتر مصدق مجلس شوراى آن روز را منحل کرد- یعنى چیزى که به حسب ظاهر نماد دمکراسى بود؛ که البته در آن، دمکراسى هم نبود- و گفت من اختیارات مىخواهم. اختیارات را گرفت؛ اول شش ماه، بعد شش ماه دیگر. در دو سال حکومت خودش، یک سال یا بیشتر، با اختیارات مطلق زمامدارى کرد؛ خودش قانون وضع مىکرد، خودش امضا مىکرد و خودش به اجرا مىگذاشت.» [بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا ۱۳۸۴/۳/۳]
۴- هرج و مرج، بیاعتمادی به حکومت و شورش خیابانی اغتشاشگران
نهایتاً در فضایی که عملاً روحانیت مبارز از نهضت جدا شده، مردم مأیوس شده و نیروهای سیاسی طرفدار جنبش دچار اختلاف و چنددستگی شده بودند، استعمار خارجی با هماهنگی نیروهای وابسته و مستبد داخلی بار دیگر به صحنه آمد و با نقشه و پول بیگانگان و میدانداری جمعی از ایادی داخلی آنها، کودتای ۲۸ مرداد به وقوع پیوست. در این مرحله هرج و مرج و بیاعتمادی مردم به حکومت، مهمترین عامل عملیاتیشدن کودتا بود:
«دشمن مىخواهد در کشور هرج و مرج شود؛ بىایمانى باشد؛ بىاعتمادى به حکومت باشد و در سایهى این هرج و مرج و اغتشاش، یک دیکتاتورى مثل دیکتاتورى رضاخان را سر کار بیاورد؛ همان چیزى که یک بار در اوایل این قرن در دورهى رضاخان و یک بار هم در ۲۸ مرداد در ایران تجربه شد. ۲۸ مرداد هم همینطور شد؛ گروهى از ایادى داخلى آنها تبلیغات و جنجال و هیاهو راه انداختند و اغتشاشگران به خیابانها ریختند.» [بیانات در دیدار اعضاى ستادهاى نمازجمعه ۱۳۸۱/۵/۵]

اینچنین بود که جنبشی برآمده از عمق خواستهها و مطالبات تاریخی ملت، با موقعنشناسی خواص و نخبگان به قهقرا رفت و دستاوردهای حرکتی عمومی علیه استعمار و وابستگان داخلی آن به کیسهی کنسرسیوم ریخته شد و دور جدیدی از فضای رعب و وحشت و اختناق در حکومت برآمده از کودتای آمریکایی- انگلیسی آغاز شد:
«پس از آن [کودتای ۲۸ مرداد]، دیکتاتورى محمدرضاشاهى به وجود آمد که ۲۵ سال این ملت زیر چکمههاى دیکتاتورى او لگدمال شد و ملى شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومى دادند که امریکاییها طراحى آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد.» [بیانات در دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل ۱۳۸۰/۸/۲۰]
مهران کریمی
- ۹۲/۱۲/۲۸
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.