رابطه استاد مطهری و مرحوم شریعتی از زبان مقام معظم رهبری
گروهکها از هر چیز استفاده می کنند و این نمی تواند دلیل بر چیزی باشد. خط مستقیم فکری آقای مطهری خطی بود که همیشه گروهکها به آن اعتراض و از آن نفرت داشتند. هر کسی با آقای مطهری در می افتاد و با او مخالف می شد؛ یقینا گروهکها به او اظهار علاقه می کردند. ما کسانی را داشتیم که مخالف آقای مطهری بودند و ضد دکتر شریعتی .
همین گروه منافقین که امروز شاید دم از علاقه مندی به شریعتی بزنند؛ شریعتی را تخطئه می کردند. می گفتند[: وجود شریعتی یک دریچه اطمینان است و حسینیه ارشاد در جهت خواستهای دستگاه است. اگر شریعتی این سخنرانی ها را نداشته باشد و این حرفها را نزند؛ ما موفقیت های بیشتری خواهیم داشت]. به این دلیل با شریعتی بسیار مخالف بودند .
اگر افرادی را که در این زمینه با من حرف زدند اسم بیاورم؛ شاید شما خیلی تعجب کنید. البته الان دلیلی ندارد که من از آن افراد اسم بیاورم. در نقطه مقابل، کسانی هم بودند از پولدارهای درجه یک تهران که ملک و آب و زمین و کارخانه و باغ، همه را با هم داشتند. شریعتی با این چیزها مخالف بود؛ در سخنرانی هایش هم مشخص است. آنها هم به خاطر مخالفت با آقای مطهری با شریعتی گرم می گرفتند. بنابر این ملاحظه می کنید که دو گروهی که از نظر ظاهر با هم اختلاف دارند؛ به خاطر دشمنی با مطهری با شریعتی گرم می گرفتند و دم از انتساب به شریعتی می زدند. پس منشأ بهره برداری گروهکها یا جریانهای سیاسی و فکری گوناگون از مرحوم شریعتی می تواند تا میزان زیادی مخالفت با شخص مطهری و افکار او باشد .
کار مرحوم شریعتی جوان پسند و متکی به احساس بود و دیدگاههای او، دیدگاههای نزدیک به جریانهای انقلابی، از این رو در محافل جوان، به خصوص محافل جوان روشن فکر، خیلی زود گل می کرد .
تفکر مرحوم مطهری، تفکری عمیق و فلسفی بود و بیشتر پایه ای و بنیانی مسائل اسلامی را بررسی می کرد. از این رو، کارش در بین محافل متفکران و از جمله در میان حوزه های علمیه و فاضلان خیلی جلب توجه می کرد .
یقینا اگر به مبانی و اصول کار توجه کنیم؛ می توانیم تفاوتهایی بنیانی بین این دو نوع تفکر پیدا کنیم. لکن در برهه ای از زمان، این دو در یک جهت و یک خط حرکت می کردند. کما اینکه حسینیه ارشاد را مرحوم مطهری بنیان گذاشت و دکتر شریعتی به دعوت شهید مطهری یکی از سخنرانان موفق آن شد. همچنین می دانیم که آنها کارهای مشترکی با هم داشتند؛ مثلا کتاب[محمد خاتم پیامبران] که مرحوم مطهری طرحش را ریخت و اقدام اساسیش را کرد و یکی از نویسندگان آن کتاب که دو مقاله در آن دارد؛ مرحوم شریعتی بود .
اگر بخواهیم آن خط مشترک را به طور کلی معرفی کنیم؛ باید بگوییم[خط بازنگری متجددانه به اسلام] یا[نهضت بازشناسی اسلام] یا[تجدید حیات فکری اسلام] بود منتها دو مسئله وجود داشت: یکی اینکه همان طور که قبلا اشاره کردم آقای مطهری به مسائل زیر بنایی و فکری و فلسفی و اعتقادی می پرداخت؛ مرحوم شریعتی به مسائل اجتماعی و جریانهای موجود در جامعه بیشتر اهمیت می داد. کتابهای هر کدام از ایشان نشان دهنده این تفاوت است. مسئله دوم این است که وقتی این دو جریان پیش رفتند و به نقاط تعیین کننده ای رسیدند؛ معلوم شد که در پاره ای از مبانی با هم اختلاف نظر دارند. مرحوم مطهری طرفدار استنباط از منابع ناب اسلامی و کتاب و سنت بود. صد در صد معتقد بود که ما باید تفکرمان را از کتاب و سنت بگیریم. در حالی که مرحوم شریعتی تحت تأثیر بسیاری از افکار زمان خودش قرار داشت و از آن افکار اطلاع داشت؛ و آن افکار در برداشتهای اسلامی او اثر می گذاشت. بنابر این، با وجود وجوه مشترکی که با مطهری داشت؛ اختلافاتی هم با او پیدا می کرد. این دو مسئله، به نوبه خود حوزه و نوع تأثیر را تعیین می کرد .
منبع:دفتر حفظ و نشر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
- ۹۱/۰۲/۱۹
خداقوت
درود بر سیدنا امامناالخامنه ای